مهندس محمد طرحچی طوسی است؛ از بنیــــــان گذاران و مؤسـسان « جهــــــاد سازندگی » و پشتیبانی ـ مهندسی جنگ جهاد در خوزستـــان
محل تولد=مشهد مقدس
شهید طرحچی نمازش را، آغاز کرده بود؛ و منطقه هم کاملا روشن شده بود. من، در حال مسـح کردن پای چپ ام بودم، و شهید طرحچی در حال قنوت نماز مغرب اش بود، که ناگهــــــان گلوله ی تانکی از سوی دشمن بعثی شلیک شد؛ و درست به شهیــــد طرحچی اصابت کرد؛ و او را محکم به زمیــــــــن کوبید و منفجـــــــــر شد! پای من هم از همان گلوله آسیب دید.
از پیکر مطهرشهیــــد طرحچی ـ فقط ـ بخشی از سر و یک قسمت از کتف راست یا چپ و بخشی از دست اش باقی ماند. تمام اعضای بدن اش، در اطراف پراکنده شده بود » !
آری، « محمــد » ـ محبوب دل های تک تک جهادگران و رزمندگان دلیر اسلام ـ هنگام اذان مغــــــرب، نمــاز عشق را، قامت بست و با قلبی پاک، به سوی خانه ی دوست، پر گشود؛ و به ملکوت اعلی پرواز کرد . . .
پس از شهـــــــادت اش، « رادیو آزاد » اعلام کرد :
« فرمـــــــانده مهنـــــدسی جبهههای جنــــگ ایــــــران کشته شد » .
تاریخ شهادت : 12/06/1360
مهدی فرودی
تاریخ تولد: 1334
محل تولد: فردوس
وضعیت تاهل: متاهل
محل شهادت: شلمچه
تاریخ شهادت: 1365
زندگی نامه شهید:
شهید مهدی فرودی در سال 1334 در فردوس خراسان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. خانواده وی به مشهد مقدس مهاجرت کردند. وی در دوران کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش در یک محیط اعتقادی و دینی بزرگ شد. او در دوران انقلاب اسلامی یکی از مریدان امام خمینی و از مبارزین اعتقادی بود که بارها از سوی ساواک مورد تعقیب قرار گرفت و زندانی شد. از وی آثار زیبایی همچون آلبوم های بزرگ از تصاویر شهدا یک جلد کتاب و اشعاری زیبا و خاطرات جبهه و کتابخانه ای با 2000 جلد کتاب باقی مانده است. این شهید بزرگوار در اوایل انقلاب اسلامی مدتی به عنوان پاسدار در سپاه پاسداران مشغول شد و سپس به صداوسیمای مرکز خراسان پیوست و به عنوان تهیه کننده مشغول فعالیت گردید و در جنگ تحمیلی چند بار به جبهه ها اعزام شد و سرانجام در تاریخ 4/10/65 در کربلای 4 منطقه شلمچه به شهادت رسید. از این شهید بزرگوار 2 فرزند پسر و 1 فرزند دختر باقی مانده است.
اوایل ازدواجمان، شبی از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم. نور کم سویی به دیده ام رسید. از خود پرسیدم: این نور کم از کجاست؟ بعد از مدتی متوجّه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کده بود تا نماز شب بخواند. چراغ بزرگتری روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار و اذیت شوم.